گاهی از چشمانم آنقدر باران می بارد
که لبانم ، رودی می شود برای بلعیدن باران چشانم
این باران ، بارانیست در نبود تو
در نبود تو در کنارم
آنقدر بارانیست
گاهی از چشمانم آنقدر باران می بارد
که لبانم ، رودی می شود برای بلعیدن باران چشانم
این باران ، بارانیست در نبود تو
در نبود تو در کنارم
آنقدر بارانیست
می گذرد ؟
چه خوب و چه بد
دوستی های کودکانه ، خندیدن های گاه گاهانه
بازی های راه مدرسه ، با رفتن تو از کنارم
چه خاطرات نمونه ای بر دیوار روزگار از من و تو جای مانده است.
یاد دعواهای گاه و بی گاه به خیر ؛ بر سر چیز های نامطلوب
تو می بخشیدی و من مانند همیشه گستاخانه از بخششت خودم را به بی حواسی می زدم
امان از من
تو مرا بخشیدی و من تو را .....
این جای عکسی است که من از شرم خجالت
نتوانستم درج نهم و بازم هم مرا ببخش
دفتر سیاه و سفید
یارا ، جمعه ای دگر شده است
چشمم منتظر ، قدوم مبارکش شده است
گر بیاید و من توان دیدنش یابمدفتر سیاه و سفید
قشنگ ترین چیز توی دنیا
بودن تو با من خواهد بود
و اگر تو نباشی ، من هم
نخواهم بود ، زندگی من به تو
وابسته است ، گاهی می مانی
گاهی می روی ، ای کاش برای همیشه می ماندی
گاهی تلخ
گاهی شیرین
گاهی روشن
گاهی تاریک
گاهی خنده
گاهی گریه
گاهی شادی
گاهی قهر
گاهی دعوا
گاهی آشتی
گاهی .....
گاهی های زندگی را ، من تو از نـو میسازیم
گاهی یاد هم میاریم
من و تو چه روزی داشتیم
دفتر سیاه و سفید