غم
آسمان سیاه است
همچو دود
گرفته ، پریشان هم دل است با من
قطراتش هم نوا با اشک هایم می ریزد
چه شده است ؟
او هم غم دارد ؟
امان از غم که اشک ابر آورده
این غم چیست ؟
غم من ، غم عشق است
غم ابر ، غم تاریک غم مردم
غم آن کس که ندارد لقمه نانی
غم ، کنجشکک اشی مشی
زیر بارون ، لب بوم ما مشین
بارون ظلم و نفاق
بارون حق و طمع
خیس خیس از تو و من
چه خیانت ، چه ثواب
چه کمک ، چه فساد
همه ، هم دست همند
همه حلقه ، گرد همند
غم عشق
غم درد است
درد ، درد ، درد
نمی داند چقدر دلگین است
نبودش
نفس هایش ، خنده هایش ، حتی گریه هایش
تسکین درد است ، همش
روی دیوار کِی نویسم
که دلم
هم درد ابر است ، همش
دفتر سیاه و سفید
سلام ودرود
دلنوشته ی زیبا و پر احساسی بود
قلمت جاری وجاوید